مطالعات کنونی از تحولات چند ساله درون خاورمـیانـه نشان مـیدهد کـه ظاهراً مـیان فقدان شاخصهای توسعه یـافتگی - بـه ویژه دموکراسی - و گسترش اسلام گراییِ افراطی ارتباط محکمـی وجود دارد و گروههای افراطی درون فقدان همـین شاخصها رونق پیدا کرده اند.
این مقاله تلاشی هست به بررسی تأثیر شاخصهای توسعه یـافتگی درون ظهور و بسط گروههای تروریستی تکفیری بپردازد و برخی از شاخصهای موجود درون این باره را بسنجد.
تحلیلی بر هویت جدید تروریستهای تکفیری درون خاورمـیانـه با تأکید بر برخی از شاخصهای توسعه یـافتگی
نویسندگان: هویت نداشته خاورمیانه منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند عبدالوهاب فراتی (1)
ولی محمد احمدوند (2)
مـهدی بخشی شیخ احمد (3)
چکیده
مطالعات کنونی از تحولات چند ساله درون خاورمـیانـه نشان مـیدهد کـه ظاهراً مـیان فقدان شاخصهای توسعه یـافتگی - بـه ویژه دموکراسی - و گسترش اسلام گراییِ افراطی ارتباط محکمـی وجود دارد و گروههای افراطی و جنگهای جهادی درون فقدان همـین شاخصها رونق پیدا کرده اند. هویت نداشته خاورمیانه منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند این نشان مـیدهد کـه گسترش دموکراسی و تعمـیق برخی از شاخصهای توسعه یـافتگی مـیتواند تودههای مردم را از گروههای جهادی دور کند و آنها را قانع سازد کـه بهترین الگوی زندگی، هویت نداشته خاورمیانه منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند تساهل و مدارای سیـاسی است. هویت نداشته خاورمیانه منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند روند تحولات دموکراتیک درون افغانستان و عراق تأییدی بر این مطالعات است. بـه همـین دلیل برخی از پژوهشگران علوم سیـاسی بر این عقیدهاند کـه گسترش جنگهای جهادی درون خاورمـیانـه عربی ریشـه درون بحرانهای عقب ماندگی این کشورها دارد و انگیزههای مذهبی درون رتبههای بعدی درون تعمـیق این گروهها اثر مـیگذارد. این مقاله تلاشی هست تا از همـین دیدگاه بـه بررسی تأثیر شاخصهای توسعه یـافتگی درون ظهور و بسط گروههای تروریستی تکفیری بپردازد و برخی از شاخصهای موجود درون این باره را بسنجد.کلید واژه :تروریسم، تروریسم مذهبی، شاخصهای توسعه یـافتگی، دموکراسی، جریـانهای تکفیری خاورمـیانـه.
الف. سرشت و ویژگیهای تروریستهای تکفیری
منطقه خاورمـیانـه از جمله مناطق پر آشوب جهان هست که مواجههی خشونتهای جدید را تجربه مـیکند. این تجربه زیـان بار کـه متأسفانـه بـه نام اسلام رقم مـیخورد، پدیده نوظهوری هست که برخی از پژوهشگران علوم سیـاسی از آن بـه «تروریسم جدید» یـاد مـیکنند. پیوند اسلام گرایی با پدیدههایی مثل «خشونت»، «عملیـات انتحاری» و «ضد مدرنیته» درون تبلیغات غرب، برایـانی کـه اطلاعی از اسلام ندارند. این توهّم را بـه وجود آورده هست که اسلام یعنی خشونت. این ترادف کـه محصول اعمال گروههای تکفیری درون خاورمـیانـه است، سبب شده که تا دانشمندان علوم سیـاسی از زاویـهی دیگری بـه تحلیل این پدیده بپردازند. از نظر آنها تکفیریهای فعال درون خاورمـیانـه دست بـه اقداماتی مـیزنند کـه غیرقابل باور است. ترورهایی کـه انجام مـیدهند کمتر درون عملیـاتهای تروریستی پیشین سابقه داشته است. استفاده آنها از روشها و فنّاوریهای جدید بـه ویژه انـهدام خود از طریق عملیـات انتحاری باعث شده هست تا عدهای از کارشناسان جهت بررسی تروریسم جدید از اصطلاح «فوق تروریسم» (Super terrorism) استفاده کنند. (4) تعصب جدیدی کـه بعضی از سازمانهای تروریستی، بـه ویژه گروههای تکفیری بـه راه انداختهاند، ما را وارد عصر جدید تروریسم کرده هست که درون آن، هم ترفندهای کشتن افراد و هم گستردگی سطح خسارت مورد توجه قرار گرفته است.بدون این کـه علاقهای بـه تعریف دقیق تروریسم داشته باشم (5) و یـا بخواهم تفاوتهای فقهی این واژه با واژگانی هم چون عملیـات استشـهادی را بررسی کنم، تنـها بر این نکته تأکید مـیکنم کـه به سختی مـیتوان مـیان تروریسم و بنیـادگرایی، جنگهای چریکی، جرم و جنایت و نیز قتلهای سریـالی، تمایز قائل شد. درون بسیـاری از موارد ممکن هست یک عامل انتحاری، از دیدگاه این مقاله یک تروریست بـه شمار آید، ولی از منظر خود او وانی کـه او را بـه چنین کاری تشویق کردهاند، و یـا او را آموزش دادهاند، یک جنگجوی آزاد بـه حساب آید کـه فاصله او با بهشت بـه اندازه فشار یک ماشـه کوچک کمربند انفجاری است. بی شک نمـیتوان هیچ تعریفی از تروریسم بیـان کرد کـه همـهی انواعِ گوناگون این پدیده را کـه در طول تاریخ همواره وجود داشته است، درون بر گیرد. با این حال منظور از تکفیریهای تروریست درون این پژوهش، گروهها یـا سازمانهایی هستند کـه به بهانـههای مذهبی، خشونت سیستماتیک را حربهی اصلی خویش قرار دادهاند. بر همـین اساس تروریسم نزد این گروهها، تاکتیکی حساب شده هست که از انگیزههای مذهبی برخواسته و از زور یـا خشونت علیـه حکومتها، یـا مردم استفاده مـیکنند. تحت تأثیر قرار افکار عمومـی و وادار مخالفین بـه عقب نشینی، هدف اصلی آنها درون عرصه مبارزه سیـاسی است. درون این عمل، قانون زیر پا گذاشته مـیشود و هدف، بیشتر ایجاد ترس درون گروه بزرگی از مردم است. تروریسم مذهبی کـه گروههای تکفیری بـه راه انداختهاند با گونـههای گذشته آن این تفاوت را دارد کـه قربانیـان آن اغلب شـهروندان بی گناهی هستند کـه یـا بـه طور تصادفی انتخاب شدهاند یـا آن کـه به طور اتفاقی درون موقعیتهای تروریستی حضور داشتهاند. بدین سان تروریسم را مـیتوان بـه مثابه ابزاری درون نظر گرفت کـه از هشت جزء تشکیل شده است:
1. عمل عمدی؛
2. دارای منطق خاص خود از سوی مرتکبین؛
3. خشونت آمـیز؛
4. دارای هدف مذهبی و سیـاسی؛
5. وحشت آفرین؛
6. سرپیچی از قوانین متعارف درون جنگها؛
7. انتخاب اه خود از بین جامعه؛
8. خواستار تغییر رفتار بـه خصوص درون جامعهی مورد نظر. (6)
آنچه رفتار خشونت آمـیز گروههای تکفیری را از سایر ترویستها جدا مـیسازد، آن هست که انگیزههای مذهبی، اصلی ترین ویژگی ترورهای آنها بـه شمار مـیآید. درون واقع انگیزههای مذهبی باعث شده هست تا تکفیریها خشونت را وظیفهای الهی به منظور خود دانسته و در نیتجه به منظور اعمال خود مشروعیت مذهبی قائل باشند. آنها با تعمـیم مفهوم شرک بر مخالفان خود اعم از شیعه، سنی و مسیحی از یک سو و نیز استناد نادرست بـه سنت و سیرهی صحابه درون انجام نوع فجیعی از کشتن مثل سر ب، از سوی دیگر، چنین اقدامـی را عملی دارای اجر مـیدانند و تبعاً از مـیان برداشتن انبوهی از آنها را کـه از مسیر عملیـاتهای انتحاری آسان تر است، دروازه بهشت قلمداد مـیکنند. درون بسیـاری از موارد، گروههای تکفیری دارای علایق مذهبی ایدئولوژی کلی گرایـانـه هستند؛ بدین معنا کـه دنیـا را مـیدان نبرد مـیان خیر و شر (7) مـیدانند. درون همـین راستا نیز از واژگانی کیـهانی (8) و دیـالکتیکی از قبیل مؤمنین درون مقابل کافران، نظم علیـه هرج و مرج و عدالت علیـه بی عدالتی استفاده مـیکنند. درون نتیجه بیشتر این گروهها از نمادهای مذهبی به منظور جمع مردم درون اطراف خود استفاده مـیکنند. آنها خود را مستضعفینی معرفی مـیکنند کـه برای احقاق حقوق خود علیـه ستمگران قیـام کردهاند و مـیخواهند ملت خود را یـا از دست حاکمان ظالم و یـا از دست دشمنان خارجی نجات دهند. با این همـه، بـه دلیل این کـه بیشتر آنها تمایل دارند کـه شـهروندان غیر نظامـی را مورد هدف قرار دهند و هیچ توجهی بـه جنس و سن آنها ندارند، درون نتیجه از سوی قسمت اعظمـی از هم کیشان خود طرد مـیشوند. هم چنین نوع جنگی کـه تروریستهای مذهبی بـه راه انداختهاند، ویژگیهای منحصر بـه فردی دارد. این جنگها غیر متعارف و غیر متمرکز شدهاند این گروهها بر خلاف جنگهای سابق، هم دولتها و هم ملتها را هدف قرار مـیدهند. اعضای این گروهها هیچ لباس متحدی (یونیفورم) نمـیپوشند و اه خود را از مـیان مردم عادی انتخاب مـیکنند. (9)
برای استفاده و حمایت از خشونت مذهبی حتما «دشمنان تعریف شده ای» وجود داشته باشند. مشخص دشمن و تصمـیم به منظور استفاده از خشونت علیـه آنها بـه مـیزان بحرانی بستگی دارد کـه ایمان و جوامع گروههای تکفیری را تهدید مـیکند. درون سطح داخلی ممکن هست مخالفتها بـه سمت فساد و بی عدالتیهای سیستم سیـاسی و یـا سایر جوامع مذهبی هدایت شود. درون سطح خارجی نیز ممکن هست علیـه نیروهای خارجی کـه در جامعه حضور فرهنگی، اقتصادی و یـا سیـاسی دارند و تهدیدی علیـه جامعه مذهبی چنین گروههایی محسوب مـیشوند، تمرکز یـابد. گروههای تکفیری از «وسایل، روشها و زمانهایی» استفاده مـیکنند کـه بیشترین تأثیر را داشته باشند. آنها درون مقابل دشمنان ابر قدرت خود از عملیـاتهای انتحاری استفاده مـیکنند. این عمل باعث مـیشود کـه سایرین نیز راه آنها را ادامـه دهند. اه انتخابی از سوی آنها، نمادین است. (10) این امر باعث مـیشود که تا از سویی بیشترین تأثیر روان شناختی را بر روی دشمن بگذارد و از سوی دیگر نیز اعتبار گروههای تروریستی را مـیان هواداران شان بالا ببرد. حمله بـه نمادهای مـهم نیز از جمله اهی هست که بـه عمد از سوی چنین گروههایی انتخاب مـیشود که تا واکنش دشمن را درون پی داشته باشد؛ مثل حمله تکفیریهای عراق بـه مرقد مطهر عسگریین (علیـهما السلام) درون سامرا کـه یکی از نمادهای شیعه درون جهان است.
از نظر سازمانی نیز گروههای تکفیری، ساختاری رسمـی بـه صورت هرمـی (11) دارند؛ بدین معنا کـه اعضای آن درون پایین هرم و گروه مدیریتی یـا رئیس درون رأس هرم قرار گرفتهاند. این شکل از ساختار سازمانی درون گروههای سیـاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامـی دیده مـیشود. جایگزین ساختار هرمـی، سیستم سلولی یـا شبکهای است. درون این نوع از ساختار سازمانی هیچ گونـه کنترل مرکزی بر اعضا و یـا سلولها وجود ندارد و همـهی سلولها بـه صورت مستقل عمل مـیکنند و هیچ وقت گزارشی بـه ستاد فرماندهی نمـیدهند. این نوع از ساختار، «مقاومت بدون رهبری» (12) نیز نامـیده مـیشود کـه در گروههای تکفیری وجود دارد. درون واقع چنین ساختاری بـه همـه گروههای منفرد تشکیل دهندهی یک سازمان این اجازه را مـیدهد کـه به تنـهایی دست بـه عمل بزنند. مقاومت بدون رهبری، سیستمـی هست که درون آن سازمان بر اساس اعضا و سلولهایش بـه فعالیت مـیپردازد و از هیچ هستهی رهبری و یـا کنترلی برخوردار نیست. درون واقع مبارزها بـه خواست خود، بـه عضویت این شبکهها درون مـیآیند و آزاد هستند کـه به ایجاد سلول درون محیط پیرامونی خود بپردازند. درون نتیجه، ضربه زدن بـه اعضا و سازمانها باعث از مـیان رفتن شبکهها نمـیشود؛ بـه عبارت دیگر، ساختار گروههای تکفیری بـه نحوی هست که بـه سختی قابل شناسایی مـیباشند. این گروهها، بـه دلیل جایگزین شدن روابط شخصی بـه جای روابط مبتنی بر سلسله مراتب، بـه جای این کـه سازمان قلمداد شوند، بیشتر تحت عنوان شبکه توصیف مـیشوند. گروههای تکفیری، بـه دلیل این کـه بیشتر بـه وسیلهی یک ایدئولوژی مشتره بـه صورت فیزیکی شکل یـافتهاند، تحت عنوان دولت مجازی نیز یـاد مـیشوند. درون واقع دولت مجازی، طرحی فراگیر هست که بر شبکهای از سازمانها حاکم بوده و به طور ایده آل پیوندهایی نامرئی پدید مـیآورد کـه طرح را نگه مـیدارد. شبکه ترور، رهبری عملیـات ندارد بلکه از واحدهایی تشکیل شده کـه به سرعت درون بخشهای مختلف جهان شکل مـیگیرند. علاوه بر این، انعطاف پذیری درون ساختار سازمانی، این امکان را به منظور واحدهای دور دست بـه وجود مـیآورد کـه بدون اطلاع از دستورهای مرکزی کـه فاقد وجود فیزیکی است، دست بـه عملیـات تروریستی بزنند و به صورت یک دولت مجازی عمل کنند. این ساختار انعطاف پذیر این امکان را فراهم مـیکند که تا عملیـات شبکه بـه لحاظ اقتصادی و اعضا کارآمدتر شود. (13)
به طور کلی سه نوع شبکه وجود دارد: اولی شبکهی زنجیرهای (14) نامـیده مـیشود کـه در آن مردم، کالاها و اطلاعات درون یک خط ارتباطی حرکت مـیکنند و دارای نقاط اتصال جداگانـهای است. این نوع از شبکه به منظور سازمانهای قاچاق مناسب است. دومـین نوع، شبکه کانونی (15) هست که بیشتر درون شرکتهای تجاری دیده مـیشود و در آن همـهی بازیگران سعی مـیکنند که تا هسته یـا بازیگر اصلی شبکه باشند. گروههای تروریستی قدیمـی و نیز جنایی از این نوع شبکهها استفاده مـید. شبکه سلولی یـا پیچیده (16) سومـین نوعِ از انواع ساختارهای شبکهای هست که درون گروههای نظامـی کوچک دیده مـیشود. جایی کـه هر گروهی بـه گروه دیگر متصل هست و ارتباطات و عدم تمرکز بالایی درون شبکه حاکم است. گروههای تکفیری از چنین شبکهای استفاده مـیکنند. (17)
** تصویر
توضیح تصویر
شبکه سلولی پیچیده
شبکه کانونی
شبکه زنجیره ای
اما آنچه اهمـیت دارد این مطلب هست که امروزه تروریستهای تکفیری از تهدیدی ملی بـه تهدیدی بین المللی تبدیل شده و در این عصر جهانی شدن و فناوریهای پیشرفته، دیگر اقدامات تروریستی آنها محصور درون مرزهای ملی یـا منطقهای نمانده است. گرچه ترورهای تکفیری توسط گروههایی انجام مـیشود کـه در مناطق حاشیـهای و یـا نیمـه حاشیـهای جهان؛ مثل اردن، یمن، افغانستان و عراق قرار دارند، یـا از منزویـان دولتهای مدرن بـه شمار مـیآیند؛ همانند سلفیهای چچنی و آلمانی، ولی اه واقع درون هستهی اصلی و یـا اه متعلق بـه آنها را درون سراسر جهان مورد هدف قرار مـیدهند و هر جایی از جهان کـه زمـینـهی مستعدی به منظور انجام فریضهی جهاد به منظور آنها فراهم آورد روانـه آن جا مـیشوند؛ بـه عبارت دیگر این نوع از تروریسم، فراملیتی (18) بوده و مرزهای ملی را درون مـینوردد. (19) با وجود این کـه حمایت کنندههای دولتی از گروههای تکفیری، مثل عربستان سعودی هنوز هم نقش مـهمـی درون تکفیریهای جدید ایفا مـیکنند، اما جهانی شدن و در نتیجه، راحتی حرکت مردم و پولهای آنها فرصتی درون اختیـار تکفیریها قرار داده هست تا منابع مالی خود را از طریق راههای غیر قانونی و جنایت آمـیز بـه دست آورند؛ بـه عنوان مثال گروههای تکفیری از سازمانهای جاسوسی پول دریـافت مـیکنند و یـا از طریق غارت اموال دولت و مردم درون کشورهایی مثل سوریـه و عراق مشکلات مالی خود را حل مـیکنند.
به دلیل پشتیبانی نشدن از سوی دولتها، اعضای تکفیریها بیشتر غیر حرفهای (آماتور) هستند و به طور کامل از جوامع خود جدا نمـیشوند. این افراد بیشتر آموزشهای خود را از طریق راههای غیر رسمـی (از جمله اینترنت) بـه دست مـیآورند. غیر حرفهای بودن اعضای چنین سازمانهایی باعث مـیشود که تا به آموزش و حمایتهای لجستیکی زیـادی نیـاز نداشته باشند. (20) علاوه بر این خود شبکهها حمایتهای لازم را از آنها بـه عمل مـیآورند و نیـازی بـه پشتیبانی دولتی ندارند. بـه دلیل غیر حرفهای بودن تکفیریها و فعالیتهای آنها درون زندگی روزمره، شناسایی آنها نیز سخت تر شده است، چرا کـه از یک سو که تا قبل از دست زدن بـه اعمال تروریستی،ی آنها را نمـیشناسد و از سوی دیگر بعد از عملیـات نیز بلافاصله از گروه جدا شده و به فعالیتهای عادی و زندگی روزمرهی خود مـیپردازند.
ب. ریشـههای ظهور و بسط سلفیهای تکفیری
1. نداری و سطح تحصیلات
ظهور نسل جدیدی از تروریستهای تکفیری کـه چهره رحمانی اسلام را درون جهان خدشـه دار کردهاند، برخاسته از عوامل متعددی هست که توجه بـه آنها اهمـیت دارد. بدون این کـه قصد بررسی همـهی عوامل موجود درون این باره را داشته باشیم بیشتر مـیکوشیم از چشم انداز توسعه یـافتگی بـه بررسی ابعادی از این رخداد بپردازم. از منظر توسعه یـافتگی، افراد بـه دلیل ارتقای سطح سواد و نیز تمکن مالی، آن چنان بـه زندگی فنی گره مـیخورند کـه نـه وقت پرداختن بـه ایدئولوژیهای کاذبی مثل تفکر سلفیـه دارند و نـه ورود بـه این گروهها را عقلانی تفسیر مـیکنند. افراد بدون این کـه به نوع تفکر و عقیده دیگران اهمـیت بدهند، درون کنار آنها زندگی مـیکنند و تساهل و مدارای سیـاسی و فکری را سرلوحه کار خود قرار مـیدهند. تجارب مـیدانی این جانب از کشورهای ترکیـه و مالزی کـه دو الگوی توسعه یـافته درون جهان اسلام هستند نشان مـیدهد کـه آنها بـه سبب رشد عقلانی کـه بر اثر روند رو بـه رشدِ شاخصهای توسعه یـافتگی داشتهاند، کمتر بـه چنین افکاری تمایل پیدا کردهاند. اهل سنت نیز درون کنار علویـان و شیعیـان درون شـهرهای توسعه یـافتهای مثل استانبول زندگی مـیکنند و هر زمان کـه اذانهای یکدیگر را مـیشنوند، درون نماز جماعت همدیگر شرکت کرده و با هم مصافحه مـیکنند. عاین، مشاهدات عینی دیگری از کشورهای توسعه نیـافتهای مثل عراق، سوریـه و افغانستان، نشان مـیدهد کـه پایین بودن شاخصهای توسعه یـافتگی، هزینـه زندگی سیـاسی آنها را بالا و آنها را درون وضعیتی منفی از رشد نگه داشته است. حتی اخبار دریـافتی از افغانستان و پاکستان نشان مـیدهد کـه گروههای تکفیری بـه محلی به منظور امرار معاش افراد بی کار و تهی دست تبدیل شدهاند و البته بـه تدریج، جذابیتهای مذهبی بـه انگیزههای قدرتمندتری درون رفتار آنها تبدیل شده است؛ اما آنچه تحلیل و فهم ما را از ارتباط سلفیـه با شاخصهای توسعه یـافتگی پیچیده تر مـیکند آن هست که بدنـه اصلی این گروهها را افراد طبقه متوسط شـهری تشکیل داده کـه هم تحصیلات بالا و هم توانایی مالی خوبی دارند. اغلب رهبران گروههای داعش، جبهه النصره و القاعده این چنین هستند. بخش دیگری از اعضای این گروهها، از کشورهای توسعه یـافته مثل فرانسه، آلمان و انگلیس روانـه معرکه سوریـه شده و از طبقات مدرن بـه شمار مـیآیند. این کـه نداری و پایین بودن سطح سواد که تا چه مـیزان درون رشد و بسط تکفیریها نقش داشته است؟ سؤالی هست که پاسخهای مختلفی بـه آن داده شده است. با این همـه بـه نظر مـیرسد گروههای جهادی از هر دو گروه تشکیل شدهاند؛ بدین معنا کـه مؤسسین آنها از طبقات متوسط شـهری، با دینی احساسی - عاطفی هستند و توزیع کنندگان و هواخواهان آنها از طبقات پایین اجتماعیاند، کـه سواد چندانی ندارند.به همـین دلیل، برخی از سیـاست پژوهان درون تحلیل سؤال مذکور، بـه عوامل خارجی و محیطی مانند فقر، سطح فکری و فرهنگی، سطح سواد و آموزش ساختارهای سیـاسی و اجتماعی درون ظهور گروههای سلفی توجه کردهاند. (21) کـه البته درون ادبیـات رایج، فقر بـه عنوان عامل تروریسم بیش از هر عامل دیگری ظاهر مـیشود. از این نگاه، فقر اقتصادی، درون سطوح نازل شاخصهای زیستی عامل ایجاد و گسترش گرایشهای سلفی گری قلمداد شده است. مقولهی فقر بر این اساس تعریف مـیشود کـه هر فرد حداقل نیـازهای پایـهای را به منظور معیشت دارد کـه تأمـین نشدن آنها موجب بروز مشکل مـیشود؛ بـه عبارت دیگر،؛ فقر محرومـیت عمـیق از مواهب مادی هست که راه توسعه متعارف فرد را که تا آن درجه مانع مـیشود کـه یکپارچگی شخص را بـه هم مـیریزد. فقیر بودن از این دیدگاه بـه معنای ناتوانی درون تأمـین نیـازهای بیولوژیکی خود و خانواده از طریق منابع یـا فعالیت خویش است. (22) نظریـه پردازان این طیف معتقدند کـه سلفی گری و گسترش آن درون خاورمـیانـه رابطه متقابل با فقر مادی دارد و خشونتهای تروریستی از یک طرف مـیتواند باعث افزایش فقر شود و از طرف دیگر فقر موجب رشد تروریسم شود. از این نگاه، کشورهای با مـیزان بالای جمعیت فقیر، بیشتر درون معرض رشد گروههای سلفی گری و ترویسم هستند: مثل افغانستان و پاکستان. گروههای ترویستی بـه بهانـه پناهگاه، کشورهای فقیر و ضعیف را قربانی اقدامات خود مـیکنند. عضو گیری آنها درون چنین کشورهایی مدیون نارضایتیهای پرورش یـافته از فقر است. نقطه مقابل این دو کشور، کشور ترکیـه کـه رشد اقتصادی هشت درصدی را تجربه مـیکند و ثروت مردم رو بـه افزایش هست تمایل مردم بـه گروههای سلفی گری درون این کشور بسیـار کمتر هست و هیچ دغدغه مادی نمـیتواند آنها را بـه سمتب درآمد از طریق نظامـی گری سوق دهد.
گرچه فقر و بی عدالتی خود بـه خود بـه خشونت منتهی نمـیشود اما درون شرایط زمانی و مکانی خاص و تحت تأثیر پارهای از عوامل، ممکن هست به فروپاشی هنجارهای حاکم و اصول و قواعدی کـه مانع خشونت مـیگردند منجر شوند و نابسامانی اجتماعی فراهم آورند کـه در آن صورت، اِعمال خشونت غیر قابل پیش گیری است. امـیل دورکیم معتقد هست که نابسامانی اجتماعی درون نـهایت موجب پیدایش حس رنجیدگی و ملامت آزار دهندهای مـیشود کـه نتیجه آن بـه دو صورت و دیگر کشی بروز مـیکند. (23) البته این موضع رئیس پیشین سازمان تجارت جهانی، وزیر کنونی خزانـه داری انگلستان و بسیـاری از محققین مبنی بر رابطه فقر و تروریسم با نقدهای گستردهای روبرو بوده است. این کـه آیـا تروریسم واقعاً درون تنگ دستی و فقدان تحصیلات ریشـه دارد یـا نـه؟ از نظر عقلی ممکن هست بپذیریم احتمالاً درگیر شدن افرادی کـه عملاً چیزی به منظور از دست ندارند درون فعالیتهایی کـه به نابودی خودشان منجر مـیشود از بقیـهی افراد بیشتر است. این شعور متعارف را مـیتوان نتیجه مقایسه بی واسطه از تحلیلهای پیشین از فعالیتهای تروریستی تلقی کرد؛ بـه عنوان مثال نظریـهی اقتصادی و سنتی جنایت (24) را مـیتوان به منظور تحلیل فعالیتهای تروریستی بـه کار گرفت. هم چنین مـیتوان از نظریـهی اقتصادی (25) به منظور تحلیل عملیـات انتحاری بهره برد، یـا بـه وضع اقتصادی فرقههای مذهبی «برمان» (26) به منظور تبیین مشارکت درون گروههای تروریستی جدا از دیگران استناد کرد. بـه کارگیری این نظریـهها بـه منظور تبیین انواع تروریسم ممکن هست به غلط بـه ما بفهماند کـه این اشخاص بـه خاطر فقدان زمـینـه کافی به منظور چیره شدن بر بی عدالتیهای اجتماعی و اقتصادی با تمایلات تروریستی بیشتر بـه شیوهای خاص گرایش دارند. افرادی با فرصتهای کمتر درون دنیـای حقوقی با دنیـای بیرونی یـا دنیـای سکولار، آمادگی بیشتری جهت ارتکاب جنایت و یـا پیوستن بـه فرقههای مذهبی دارند. افرادی با مجال کمتر نیز مستعدّ پیوستن بـه گروههای تکفیری هستند.
بررسی ذهنیت تروریستی را مـیتوان با مروری انتقادی نسبت بـه نوشتههای گسترده درون خصوص
«بیزاری از جنایت»، -پدیدهای کـه بسیـاری از عالمان آن را خیلی مرتبط بـه تروریسم قلمداد کردهاند (هام و کرس) - (27) آغاز کرد. بـه همـین قیـاس گلیسر و ایچ (1998) (28) بر اساس شواهد مبتنی بر تجربه گفتهاند کـه اعدامِ بدون محاکمـه سیـاه پوستان و رشد واقعی تولید ناخالص ملی درون بین سالهای 1938 که تا 1982 با یکدیگر وابستگی مثبت داشتهاند. درون ضمن با بـه کارگیری اطلاعات خام گروههای متنفر از جنایت درون ایـالات متحده درون سال 1997 دریـافتند کـه احتمال وجود گروههایی هم چون کوکلاکلن با حداقل دیپلم متوسط درون یک محلهی مشخص بـه طور مثبت با سهم جمعیت آن ناحیـه مرتبط بوده است. بالعکس، دادههای جمع آوری شده بین سالهای 1987 که تا 1995 درون شـهر نیویورک نشان مـیدهد کـه جنایتهای انجام شده علیـه سیـاهان، یـهودیـان، آسیـاییها و هم جنس گرایـان با نرخ بیکاری شـهر ارتباطی نداشته است. از این رو، مـیتوان استدلال کرد کـه شواهد پژوهشهای نسبتاً بزرگ تر وجود رابطه مستقیم بین فقدان تحصیلات و تروریسم درون ایـالات متحده را نفی مـیکند؛ بنابراین نبود هر گونـه رابطه معبین تنفر از جنایت و فقر یـا فقدان تحصیلات، منحصر بـه ایـالات متحده نیست. تنـها کروگر و پیشگه (1997) (29) توانستند با استدلال ثابت کنند کـه مقدار خشونت ارتکابی علیـه خارجیها درون آلمان بـه تحصیلات و مـیانگین دستمزد حاصل از تولید صنعتی آن کشور ربطی ندارد.
به همـین قیـاس، بر اساس مطالعات اداره پژوهشهای فدرال 1999 درون رابطه با ویژگیهای جامعه شناختی ترویستهای کشورهای مختلف این گونـه نشان مـیدهد کـه تروریستها عموماً تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط دارند. تعداد بسیـار کمـی از تروریستهای غربی درس نخوانده و بی سوادند. اعضای مسن تر و سرکردگان غالباً افرادی متخصص هم چون دکتر، بانک دار، وکیل، مـهندس، روزنامـه نگار، استاد دانشگاه و مدیران مـیانی دولت بودهاند. این حقیقت کـه تروریستها محصور بـه هیچ مرز بندی ملی نیستند از ناحیـه راسل و مـیلر (1983) (30) هم حمایت مـیشود. این دو کوشیدند که تا نمایی جامعه شناختی از تروریستهای نوین ترسیم کنند. آنها توانستند این مـهم را بر مبنای کار تألیفی بـه ضمـیمـه تحلیل اجتماعی اقتصادی خصوصیـات بیش از 350 تروریست را از مـیان گروههای فعال تروریستی درون سالهای 1966 که تا 1976 از کشورهای آرژانتین، برزیل، آلمان، ایران، ایرلند، ایتالیـا، ژاپن، فلسطین، اسپانیـا و ترکیـه انجام دهند. آنها بر اساس تحلیل همـه جانبه استدلال مـیکنند کـه تقریباً دو سومانی کـه به عنوان تروریست شناسایی شدهاند افرادی با تحصیلات دانشگاهی فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد و یـا دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد هستند. هم چنین خانم «حسن» درون کتابی جالب و کنجکاوانـه (2001) (31) اخیراً نشان داده کـه در قضیـه تروریسم مدلهای سنتی جنایت، و دین مورد استفاده قرار نمـیگیرد. او درون مقالهای حاوی مصاحبههایش با حدود 250 تروریست و هم دستانشان شاملانی کـه در عملیـات انتحاری ناکام ماندهاند، نیز خانواده بمب گذاران متوفی وانی کـه بمب گذاران را آموزش دادهاند و آنها را بـه مأموریت فرستادهاند چنین گزارش داده است:
هیچ یک از آنها بی سواد، بـه شدت فقیر، کوته فکر یـا افسرده نبودهاند. بسیـاری از آنها از طبقات مـیانی جامعه بودهاند و از متواریـان کـه بگذریم بقیـه شغل و حقوق ماهیـانـه داشتهاند. دو نفر از آنها نیز فرزند اشخاص مـیلیونر بودهاند.
اخیراً تشکیک درون مورد این گمانـه کـه فقر و جهل علت اصلی تروریسم مـیباشد آغاز شده است. ویلگورن درون مقاله اش درون خصوص ویژگیهای تروریستهای هواپیما ربا درون حادثه 11 سپتامبر 2001 کـه در روزنامـه نیویورک تایمز منتشر شده مـینویسد:
در مـیان آنها افراد بالغ و تحصیل کرده و متخصص بودند کـه سالها به منظور مطالعه و آموزش درون ایـالات متحده وقت صرف کرده بودند. (32)
غیر از او، دانیل پایپس نویسنده کتاب «صدای پای اسلام جنگ طلب» معتقد هست تروریستهای سلفی بر خلاف تصور عامـه، از اقشار فقیر، بی سواد و حاشیـه نشین نیستند، بلکه بیشتر جوانانی تحصیل کرده از طبقات متوسط بـه بالای اجتماعی مـیباشند کـه محرک آنها نـه مشکلات مادی معیشتی بلکه ایدئولوژی اسلام گرای جهادی است. (33)
از این لحاظ اگر جریـان تروریستی سلفی گری بـه عنوان یک شکل افراطی از عمل گرایی سیـاسی تلقی شود رابطه عمـیقش با فقر و جهل نباید تعجبی را برانگیزد.
سالها پیش لرنر درون سال 1958 یعنی سالی پیش تر از این کـه گروه تروریستهای تحصیل کرده درون کالجهای غربی بـه سوریـه، عراق و افغانستان سرازیر شوند این پیوند ظاهراً متناقض را درون پژوهشی دربارهی عمل گرایی سیـاسی درون خاورمـیانـه مطرح کرد. سخن اصلی درون این مقاله این بود: «این فرض متعارف مبنی بر این کـه تروریستها از مـیان ندارها هستند فاقد وجاهت منطقی است. تروریستها از مـیان زیـاده خواهان برخاستهاند.»
این مقاله علی رغم یـافتههای تحقیقات مـیدانی فوق و هم چنین شواهد رسانـهای مبنی بر درصد بالای تحصیل کردهها و مرفهین درون گروههای سلفی بر آن هست که نمـیتوان بـه صورت تام عامل فقر را نادیده گرفت. کمترین تأثیر آن آماده محیطی مستعد به منظور تکثیر ویروس ترور است. اگرچه خود ویروس را ارادههای افزون طلب فراری بـه وجود آورده باشند. درون هر صورت فقر عامل معدّه هست اما موجبه نیست. به منظور رهایی از این بحران، مـیبایست از عوامل بنیـادی تر سراغ گرفت.
2. تعصب و جمود فکری
به غیر از فقر و افت تحصیلات کـه زمـینـه ساز سلفیهای تکفیری است، عامل مـهم درون مـیان آنها، تعصبهای بی پایـه مذهبی است. تعصب بـه معنای سخت گیری و از چیزی سخت حمایت است. (34) این واژه با حمـیّت مترادف هست و انسان متعصبی هست که عمل وی درون چارچوب موازین عقلی و منطقی نیست. بیشتری احساس هست تا خرد. تعصب درون طرفداری بی مورد خشم کنترل نشده و تصلّب محض بـه پارهای ارزشهای تفسیرپذیر موضوعیت مـییـابد. درون تعصب فقط احساس دخیل نیست. نوعی خودخواهی و «خودبرتربینی» نیز نـهفته است. ابن خلدون تعصب را پایـه قدرت سیـاسی ذکر کرده است. بـه زعم وی گروههای قبیلهای کـه در ارتباطی احساسی - عاطفی با یکدیگرند مـیتوانند بـه شرط وجود عاملی تهییج کننده و البته تجهیزگر درون راستای اه قدرت طلبانـه مورد استفاده قرار گیرند. مثال وی اساس حکومتهایی هست که درون طول تاریخ با اتکا بر این عنصر غریزی توانستند بر دیگر اقوامـی کـه ارتباطات احساسی - عاطفی بین آنها کم رنگ و ضعیف شده بود غلبه کنند. حمـیت نیز بر همـین منوال واژه ای هست که از ادبیـات قرآنی گرفته شده است. قرآنانی را کـه در تعصب بی منطق از موازین عدل الهی فاصله مـیگیرند بـه حمـیت جاهلی تعبیر کرده است. (35) وضعیتی کـه رسالت قرآن عبور از آن و رسیدن بـه تعادل است.به زعم نویسنده مقاله حاضر، تعصب دینی بن مایـه اصلی سلفیهای تکفیری هست که درون جهت دسترسی بـه اه خود از هیچ گونـه جنایتی فروگذار نمـیکنند و این را نمـیتوان منحصر درون اسلام دانست. همـه ادیـان چه مسیحیت، چه یـهودیت و چه بودا واجد وجهی از خود حقیقت بینیاند کـه متشرعین جاهل را آماده هر گونـه اقدام عمل گرایـانـه مـیکنند، چه انسانی و چه غیر انسانی؛ اما آنچه درون تحلیل تعصب اهمـیت دارد پایـههای آن یعنی جهل و دیگری تحریک هست که تکفیریها را بـه سمت خشونتهای جدید مـیکشاند.
مراد از جهل بی سوادی نیست. چنانچه گفته شد، تحقیقات گستردهای درون رابطه با فقر، بی سوادی و خشونت ذکر شد. معیّن شد این بی سوادی و فقدان تحصیلات دانشگاهی نیست کـه منجر بـه خشونتهای تروریستی مـیگردد. نظر بـه تحقیقات بـه عمل آمده بیشتر اعضای بلند پایـه و اعضای مـیانـه و بسیـاری از اعضای دون پایـه گروههای سلفی دارای تحصیلات دانشگاهی از کالجهای غربیاند. لذا نمـیتوان جهل را با بی سوادی مترادف دانست. یکی از راه گشاترین تحقیقات درون این زمـینـه اثر فاخر ایزوتسو با عنوان «مفاهیم دینی و اخلاقی درون قرآن» است. بـه زعم وی آنچه باعث تمایز اندیشـهی حیـات جاهلی از حیـات اسلام است، جهلی هست که درون مقابل آن «حلم» قرار مـیگیرد نـه کتابت و سواد. (36) حلم عبارت هست از صبر و متانت و نجنبیدن بی منطق احساسی درون برابر محرکهای بیرونی. درون حلم نوعی اعتدال و حوصله قرار دارد. چنانچه قرآن از حیـات جاهلی نقل مـیکند مردمـی تصویر مـیشوند کـه به بهانـههای واهی و کوچک دچار برافروختگی و عصیـان مـیشوند. چه بسا کـه چند قبیله بـه خاطر سرایشِ شعرِ هجوآمـیز یـا کلامِ گزندهی یکی از افراد قبایل، بـه جان هم افتادهاند و بدون ذرهای عاقبت اندیشی خونها بر زمـین ریختهاند. (37)
نظر بـه تحقیقات مستشرقین، درون حیـات جاهلی پیش از اسلام، همـه عناصر یک حیـات متمدن وجود داشت. بـه نظر آن سه شاخصه کتابت و سواد، ابنیـه و آثار مدنی و تجارت کـه پایـههای اصلی یک حیـات متمدن محسوب مـیشوند درون عربستان قبل از اسلام وجود داشت. اعراب هم دارای خط و کتابت بودند، هم تجار قریش درون عرصه تجارت شرق و غرب فعال بودند و هم این کـه در عربستانِ قبل از اسلام، ابنیـه و آثار مدنی دیده مـیشد. ولی قرآن این حیـات را با داشتن شاخصهای تمدن، حیـات جاهلی مـیخواند نـه حیـات متمدن. صفت جهل بر آن اطلاق مـیکند و لزوم عبور از آن را گوشزد مـیکند. بـه نظر مـیرسد درون آن حیـات جاهلی، کتابت و سواد بود ولی فهم وجود نداشت، تجارت بود ولی اثری از تسامح کـه محصول تضارب آرا و برخورد تمدنها مـیباشد، نبود. درون آن جا مدنیّت بود، شـهر بود، اجتماع انسانها وجود داشت ولی فرهنگ تعامل مدنی وجود نداشت. کافی بود شاعری شعری بسراید و ملتی درون آتش بسوزند. لذا درون این شرایط فرهنگی هست که حلم کـه جامع صفات صبر و عفو و مدارا هست وجود ندارد این جا بیشتر غریزه فرمان مـیدهد که تا عقل حسابگر. بـه همـین دلیل قرآن وقتی مـیخواهد مؤمنین غیرحلیم را تقبیح کند از صفت حمـیت و تعصب جاهلی سخن بـه مـیان مـیآورد. (38)
پایـه دیگر تعصب خشن، تحریک از خارج است؛ یعنی درون تعصب، جهل، واقعیتی درونی ولی تحریک، عاملی خارجی است. جهل، عنصری ناخواسته هست ولی تحریک، هدفمند و با فاعلیتی حسابگر است. تحریک عمدتاً بـه پروژههای سیـاسی با ملاحظه قدرت بر مـیگردد. حرکتهای تروریستی خشن را نمـیتوان جریـاناتی خود جوش تلقی نمود. معمولاً یک ذهن دوراندیش دستهای سیـاه پشت پرده را مـیبیند کـه با تحریک و لمس احساسات جاهلان متعصب سعی درون پیش برد اه خود از طریقِ حرکتهای تروریستی دارد. مورخینی کـه از آزارِ نومسیحیـان درون امپراتوری روم گزارش دادهاند فقط بـه پایـه جهل پارهای انسانهای متعصب توجه نکردهاند، بلکه بیشتر نگاهها را متوجه بزرگان کنیسههایی کردهاند کـه با ظهور آیین جدید موقعیت خود را درون خطر مـیدیدند. بـه همـین منوال خشونت سیـاسی کـه فِرَق مذهبی علیـه یکدیگر مرتکب مـیشدند بیشتر دلایل مادی داشت که تا این کـه فقط متکی بر احساس باشد. ماکیـاولی وقتی کـه شـهریـار را نوشت بزرگان کلیسای روم را متهم نمود کـه با گسترش خشونت و جنگ بین ولایـات ایتالیـا باعث پاره پاره شدن وفاداریهای ملی شدهاند. ماکیـاولی مطامع مادی آنها را مـیدید نـه دغدغه حقیقت را. درون بسیـاری مواضع، این خود ملاحظات قدرت نیست کـه عریـان آشکار مـیشود بلکه نقاب دین مـیزند و پشت آن پنـهان مـیماند. درون این مـیان چهی بهتر از جهال متعصب بی خرد است؟ جالب هست بدانیم بسیـای از فاتحان بد نام تاریخ با ظاهر موجه و متشرع وارد کارزار قدرت مـیشدند. تیمورلنگ کـه هر از چندگاه با عنوان جهاد و فتح سرزمـینهای کفر، جنگهای خونینی بـه راه مـیانداخت، حافظ قرآن بود. گفتهاند قرآن را از اول بـه آخر و از آخر بـه اول از حفظ مـیخواند. تیمور خیلی متشرع بود ولی از هر شـهری کـه خارج مـیشد کـه منارهای از سر مردم بی دفاع بـه جا مـیگذاشت. امروز نیز تروریستهای تکفیری همان راهی را مـیروند کـه بد نامان تاریخ پیمودهاند. سلفی گری از این حیث صرفاً متکی بر جهل نیست. تقریباً درون هر جنایت و تروری کـه این روزها درون خاورمـیانـه اتفاق مـیافتد دستهای خبیث سوداگران قدرت دیده مـیشود. دلارهای نفتی، سرمایـههای ملی و نیروهای اجتماعی کـه بعضی از سرزمـینهای عرب بـه جای این کـه در خدمت مصالح مسلمـین بـه کار بندند صرف کشتار مردان، زنان و کودکانی مـیکنند کـه هر روزه اخبار آن از شـهرهای بغداد و دمشق و بیروت و پیشاور و کابل مخابره مـیشود. درون نتیجه آنچه امروز با نام تروریسم شناخته مـیشود مولود هم آغوشی دو چیز است: جهل و خباثت. این خباثت همان «آنارشیست هدف مند» آمریکائیها درون خاورمـیانـه هست که بهتر مـیتواند اه دول غربی درون منطقه خاورمـیانـه را تأمـین کند.
نتیجه گیری
هم چنان کـه گفته شد گروههای تکفیری راهی درون جهان اسلام به منظور حل مسائل سیـاسی گشودهاند کـه در تاریخ تروریسم بی سابقه بوده است. آنها با گشودن فصل جدید از آدم کشی پدیده
«تروریسم نوین» را رقم زدند کـه دارای ماهیت و سازمان دهی خاصی است. علل این پدیده را مـیتوان جهل، تعصب و بی سوادی دانست کـه به نوعی از مؤلفههای توسعه نیـافتگی بـه شمار مـیآیند. درون واقع، فقدان دموکراسی، موقعیتی را به منظور پیدایش گروههای تکفیری فراهم نموده که تا آنـها به منظور رسیدن بـه اه سیـاسی خویش دست بـه اسلحه برند و بر بحران عقب ماندگی کشور متبوع خویش بیفزایند. بـه همـین دلیل، شاید تنـها راه حل چنین پدیدهای ترویج روح تساهل دینی درون یک الگوی توسعه دینی است. تسامح کـه به معنای «به آسانی و نرمـی بای برخورد » هست آن گاه کـه با تساهل بـه معنای بخشش، ترکیب مـیشود ملتی رحمانی از مسلمانان فراهم مـیآورد و امت پیـامبر اسلام را دوباره بـه آیین سمحه و سهله باز مـیگرداند.
پینوشتها
1. استادیـار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشـه اسلامـی.
2. پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشـه اسلامـی.
3. مدرس دانشگاه آزاد اردبیل.
4. Freedman, Lawrence, "The Third World War", Survival, Vol. 43, No. 4, winter 2001, p. 61-88.
5. رک. بدی، توماس جی.، «تعریف تروریسم بین المللی؛ نگرش علمـی»، ترجمـه سید رضا مـیرطاهر، مطالعات راهبردی؛ رضا سلیمانی، «آشفتگی معنایی تروریسم»، علوم سیـاسی.
6. Garrison, Arthur H., "Terrorism. the Nature of Its History". Criminal Justice Studies, Vol. 16(1), 2003, p 41, and. Shughart, William F., "An Analytical History of Terrorism, 1945-2000", Public Choice, Vol. 128, No. 1, Spring 2006, p9.
7. Good and Evil.
8. Cosmic.
9. Tucker, David, "What"s New about the New Terrorism and How Dangerous ls It?", Terrorism and Political Violence, No. 13, Autumn 2001, p. 6; and Crenshaw, Marta, "Political Explanations", in. The Club de Madrid, Addressing the Causes of Terrorism, Madrid, Scholz & Friends, 2005, p. 15. Brinkley, David, Radical Theology as a Destabilizing aspect of the 21st Century Strategic Security Continuum, U.S. War College, Carlisle Barracks, Pennsylvania, 2006, p. 7, available at: www.dtic.mil/cgibin/GetTRDoc?AD=ADA448500&;Location=U2&doc=GeTRDoc.pdf.
Ranstorp, Magnus, "Terrorism in the Name of Religion", Journal of International Affairs, Vol. 50, No. 1, summer 1996, p.m 42.
10. Ranstorp, Magnus, "Terrorism in the Name of Religion", Journal of International Affairs, Vol. 50, No. 1, summer 1996, p.m 49.
11. Pyramid.
12. Leaderless Resistance.
13. Lesser, Ian O., "Countering The New Terrorism. Implication for Strategy", in. Countering the New Terrorism, eds. Ian O. Lesser et al, Santa Monica, Calif. RAND, 1999, p. 86; and see, beam, Louis, "Leaderless Resistance", The Seditionist, Issue 12, February 1992, also available at. www.louisbeam.com/leaderless.html.
14. Chain network.
15. Hub network.
16. All-channel network.
17. Arquilla, John & Ranfeldt, David & Zanini, Michele. "Networks, Net wars, and Information -Age Terrorism", in . countering the New Terrorism, eds. Ian O. Lesser et al, Santa Monica, Calif. RAND, 1999, PP. 49-50.
18. Transnational.
19. یوسف زین العابدین، «تروریسم، چالش ژئوپلیتیکی نوین درون جهان»، فصلنامـه سیـاست خارجی.
20. Hoffiman, "Terrorism Trends and Prospects", op.cit,p. 20-26.
21. بر خلاف این رویکرد، شرق شناسان جدید معتقدند کـه سلفی گری بیش از هر عاملی متأثر از ویژگیهای ذاتی اسلام هست نـه نتیجه دگرگونیهای سیـاسی و اقتصادی. سلفی گری از این نگاه پیـامد ویژگیهای اسلام و تطبق ناپذیری آن با مدرنیسم و در نتیجه غرب گرایی است. درون این تلقی اسلام غیر قابل تغییر هست و با این افکار و پدیدههای جدید تعارض ذاتی دارد و برای تعارض و ستیز با این پدیدههای جدید های اسلام گرایی و بنیـادگرایی شکل گرفته هست و که تا اندازهای نیز مورد حمایت مسلمانان قرار گرفته است. از این رو، های سلفی گرایـانـه پیش از آن کـه صرفاً یک واقعیت واکنشی و انفعالی باشند پدیدهای هست فعال کـه از متن دین و ارزشهای دینی ریشـه مـیگیرد. این ها درون راستای اه جهان گیرانـه اسلامـی مـیباشند. بنیـاد گرایی اسلامـی درون حقیقت تأیید و اثبات نظریـه برخورد تمدنها است. نگاه ذات گرایـانـه بـه پدیده سلفیسم را مـیتوان درون دو شاخه جای داد. یکی جریـان وفادار بـه نص کـه در فقه و شریعت اسلامـی ریشـه دارد مانند جریـان وهابیت درون عربستان و شاخه دیگر همان جریـان رادیکالی هست که ریشـه درون وهابیت دارد ولی کمتر بـه نص قرآن وفادار هست و عمدتاً یـا بـه دلیل عدم آگاهی از دکترین سنتی اسلام درون خود آزادیهای قابل ملاحظهای احساس مـیکند. سازمان القاعده، طالبان درون افغانستان و پاکستان و گروههای نو پدیدی مثل داعش و جبهه النصره درون ذیل آن قرار مـیگیرند.
22. هانری بارتلی، پیشرفت و فقر، مفاهیم و دیـالکتیک آنها درون تمدنها و فرهنگها، درون مارک هنر و پاولی، «فقر، پیشرفت و توسعه».
23. بـه نقل از ژیلبر آشکار، جدال دو توحش، یـازده سپتامبر و ایجاد بی نظمـی نوین جهانی، ترجمـه حسن مرتضوی.
24.Becker, Gary S. (1968). "Crime and Punishment. An Economic Approach." The Journal of Political Economy 76 (2). p. 169-217.
25. Hamermesh, Daniel S. and Neal M. Soss. (1974). "An Economic Theory of Suicide." The Journal of Political Economy 82 (1).p. 83-98.
26. Berman, Eli. (2000). "Sect, Subsidy and Sacrifice. An Economist"s View of Ultra - Orthodox Jews." Quarterly Journal of Economics 115 (3). p.905-953.
27. Hamm, Mark S. (1998). "Terrorism, Hate Crime, and Antigovernment Violence. A Review af the Research." In The Future of Terrorism. Violence in the New Millennium. London SAGE. pp. 59-96.
28. Kressel. Neil J. (1996). Mass Hate. The Global Rise of Genocide and Terror, New ??? Press.
29. Krueger, Alan and Jorn-Steffen Pischke. (1997). "A Statistical Analysis of Crime Against Foreigners in Unified Germany/" Journal of Human Resources 32(1).p.1.209-82.
30. Russell, Charles and Bowman Miller. (1983). "Profile of a Terrorist." Reprinted in Perspectives on Terrorism, Wilmington, Delaware. Scholarly Resources Inc. p. 45-60.
31. Hassan, Nasra. (2001). "An Arsenal of Believers." The New Yorker, November 19. p.36-41.
32. Wilgoren, J. (2001). The Hijackers. A Terrorist Profile emerges that confounds the Experts. New York Times.
33. daniel pipes (2003): "militant Islam reach America" published by Norton compannt.
34. فرهنگ معین، ذیل واژه تعصب.
35. فتح، آیـه 26.
36. توشیـهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی درون قرآن مجید. ترجمـه فریدون بدرهای، ص 25.
37. محمد سعید حنایی کاشانی، «تسامح و تساهل»، نامـه فرهنگ؛ حسن بن عبدالله عسکری، معجم الفروق اللغویة، الحاوی الکتاب ابی هلال العسکری و جزء آ من کتاب السید نورالدین الجزائری.
38. فتح، آیـه 26.
کتابها:
1. قرآن کریم.
2. نـهج البلاغه.
3. آشکار، ژیلبر، جدال دو توحش، یـازده سپتامبر و ایجاد بی نظمـی نوین جهانی، ترجمـه حسن مرتضوی، اختران، تهران 1384.
4. ایزوتسو، توشیـهیکو، مفاهیم اخلاقی دینی درون قرآن مجید، ترجمـه فریدون بدره یی، چاپ دوم: نشر فرزان، تهران 1388.
5. بارتلی، هانری، پیشرفت و فقر، مفاهیم و دیـالکتیک آنها درون تمدنها و فرهنگها، درون مارک هنری، پاولی، فقر، پیشرفت و توسعه، ترجمـه مسعود محمدی، دفتر مطالعات سیـاسی و بین المللی، 1374.
6. البوطی، رمضان، سلفیـه بدعت یـا مذهب، ترجمـه حسن صابری، چاپ اول: آستان قدس رضوی، مشـهد 1373.
7. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، موسسه آل البیت لاحیـاء التراث، قم 1412ق.
8. خلیل بن احمد، کتاب العین، مـهدی مخزومـی و ابراهیم سامرانی، قم 1409.
9. رابرت گر، تد، چرا انسانها شورش مـیکنند؟، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران 1377.
10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، محمد سید کیلانی، تهران 1332.
11. عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیـاسی غرب، انتشارات دفتر مطالعات سیـاسی، 1383 [بی جا].
12. عسکری، حسن بن عبدالله، معجم الفروق اللغویة، قم 1412ق [بی نا].
13. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1933م.
14. فضایی، یوسف، مناظرات امام فخر رازی، تهران 1361 [بی نا].
15. فقیـهی، علی اصغر، وهابیـان، جلد اول، انتشارات صبا، 1352 [بی جا].
16. فیروزآبادی، القاموس المحیط، جلد 3، دارالاحیـاء التراث، [بی جا، بی تا].
17. ماکیـاولی، نیکولو، شـهریـار، ترجمـه داریوش آشوری، نشر مرکز، تهران 1375.
مقالات:
1. توماس جی، بدی، «تعریف تروریسم بین المللی؛ نگرش علمـی»، ترجمـه سید رضا مـیرطاهر، مجله مطالعات راهبردی، شماره 5 و 6، پاییز و زمستان 1378.
2. چریس، برنارد، «چهار اسلام»، ترجمـه علی گل محمدی، ماهنامـه زمانـه، شماره 22، 1382.
3. حنایی کاشانی، محمد سعید، «تسامح و تساهل»، نامـه فرهنگ، شماره 28.
4. دری نورگورانی، حسن، «اقتصاد تروریسم»، فصل نامـه علمـی پژوهشی آفاق امنیت، سال پنجم، شماره 16، 1391.
5. زین العابدین، یوسف، «تروریسم، چالش ژئوپلیتیکی نوین درون جهان»، فصلنامـه سیـاست خارجی، سال بیست و یکم، شماره 3، پاییز 1386.
6. سلیمانی، رضا، «آشفتگی معنایی تروریسم»، علوم سیـاسی، سال نـهم، شماره 36، زمستان 1385.
7. سیف اللهی، سیف الله، «در تبیین توسعه و توسعه نیـافتگی»، فصل نامـه علوم اجتماعی، شماره 1 و 2، پاییز و زمستان 1370.
8. عبداللهی، احمد، «توسعه نیـافتگی و توسعه یـافتگی»، نشریـه ادبیـات و زبانها، شماره 3، پاییز 1371.
منبع مقاله :
به کوشش مـهدی فرمانیـان، (1393)، کنگره جهانی جریـان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول
[تحلیلی بر هویت جدید تروریستهای تکفیری درون خاورمـیانـه ... هویت نداشته خاورمیانه منطقه ای که همه دشمن یکدیگرند]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 19 May 2018 17:51:00 +0000